کد مطلب:58 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:418

احکام زکات
(مساله 1861) زكات نه چیز واجب است : اول - گندم .

دوم - جو.

سوم - خرما.

چهارم - كشمش .

پنجم - طلا.

ششم - نقره .

هفتم - شتر.

هشتم - گاو.

نهم - گوسفند و اگر كسی مالك یكی از این نه چیز باشد, با شرایطی كه بعدا گفته می شود باید مقداری را كه معین شده , به یكی از مصرفهایی كه دستور داده اندبرساند.

(مساله 1862) سلت كه دانه ایست به نرمی گندم وخاصیت جو دارد و علس كه مثل گندم است و خوراك مردمان صنعا می باشد, زكاتشان بنابر احتیاط واجب بایدداده شود.

شرایط واجب شدن زكات (مـسـالـه 1863) زكات در صورتی واجب می شود كه مال , به مقدار نصاب كه بعداگفته می شود برسد ومالك آن , بالغ وعاقل وآزاد باشد وبتواند در آن مال تصرف كند.

(مـسـالـه 1864) اگـر انـسان یازده ماه مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره باشد ,اول ماه دوازدهم باید زكات آن را بدهد ولی اول سال بعد را باید بعد از تمام شدن ماه دوازدهم حساب كند.

(مـسـالـه 1865) اگر مالك گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بین سال بالغ شود ,باید اول سال را اول بالغ شدن خود قرار دهد.

(مساله 1866) بنابر احتیاط واجب وقت واجب شدن زكات گندم و جو, وقت دانه بستن آنها است وزكـات كـشمش نیز بنابر احتیاط, وقتی واجب می شود كه غوره است وموقعی هم كه رنگ خرما زرد یـا سـرخ شـد بـنـابر احتیاط, زكات آن واجب می شود و اگر اتفاقا ملاحظه موقعی كه به آنها گـندم و جو وانگور وخرما گویند موافق با نفع فقرا باشد احتیاط واجب ملاحظه صرفه فقرا است مـثـل آن كـه كسی مالك گندم یا جو شود بعد از بسته شدن دانه های آنها وپیش از آن كه به آنها گندم وجوبگویند كه در چنین صورتی احتیاط واجب آن است كه زكات آن را مالك دوم نیزبدهد ولی وقت دادن زكات در گندم وجو موقع خرمن وجدا كردن كاه آنها و در خرماوكشمش موقعی است كه انگور, كشمش و رطب , تمر شده باشد.

(مـسـالـه 1867) اگـر مـوقع واجب شدن زكات گندم وجو وكشمش و خرما كه درمساله پیش گفته شد, صاحب آنها بالغ باشد, باید زكات آنها را بدهد.

(مـساله 1868) اگر صاحب گاو وگوسفند وشتر وطلا و نقره در تمام سال دیوانه باشد, زكات بر او واجب نیست .

ولی اگر در مقداری از سال دیوانه باشد و در آخرسال عاقل گردد, بنابر احتیاط مستحب زكات را بدهد.

(مـساله 1869) اگر صاحب گاو وگوسفند وشتر وطلا ونقره در مقداری از سال مست یا بیهوش شود, زكات از او ساقط نمی شود.

و همچنین است اگر موقع واجب شدن زكات گندم وجو وخرما وكشمش مست یا بیهوش باشد.

(مـسـاله 1870) مالی را كه از انسان غصب كرده اند ونمی تواند در آن تصرف كندزكات ندارد ولی اگـر زراعـتـی را از او غـصب كنند و موقعی كه زكات آن واجب می شود و در دست غصب كننده باشد, هر وقت به صاحبش برگشت , احتیاطواجب آن است كه زكات آن را بدهد.

(مساله 1871) اگر طلا ونقره یا چیز دیگری را كه زكات آن واجب است قرض كندویك سال نزد او بماند, باید زكات آن را بدهد وبر كسی كه قرض داده چیزی واجب نیست .

زكات گندم و جو و خرما و كشمش (مـساله 1872) زكات گندم وجو وخرما وكشمش وقتی واجب می شود كه به مقدارنصاب برسند ونـصـاب آنـهـا 288 مـن تبریز الا 45 مثقال است كه تقریبا بنابر آنچه بعضی حساب كرده اند 885 كیلوگرم می شود.

(مـساله 1873) اگر پیش از دادن زكات از انگور وخرما وغوره آنها و از جو وگندم بیشتر از مقدار متعارف , مصرف كند, باید زكات آن را بدهد ولی در مقدار متعارف لازم نیست .

(مـسـالـه 1874) اگر بعدازآن كه زكات گندم وجو وخرما وانگور واجب شد مالك آن بمیرد, باید مقدار زكات را از مال او بدهند.

ولی اگر پیش از واجب شدن زكات بمیرد, هر یك از ورثه كه سهم او به اندازه نصاب است , باید زكات سهم خود رابدهد.

(مساله 1875) كسی كه از طرف حاكم شرع مامور جمع آوری زكات است موقع خرمن كه گندم وجـو را از كاه جدا می كنند وبعد از كشمش شدن انگور وتمر شدن رطب می تواند زكات را مطالبه كند.

و اگر مالك ندهد و چیزی كه زكات آن واجب شده , از بین برود باید عوض آن را بدهد.

(مـسـالـه 1876) اگر بعداز مالك شدن درخت خرما وانگوریا زراعت گندم و جوزكات آنها واجب شود, مثلا خرما در ملك او زرد یا سرخ شود, باید زكات آن رابدهد.

(مـسـاله 1877) اگر بعد از آن كه زكات گندم وجو وخرما وانگور واجب شد,زراعت و درخت را بفروشد, باید زكات آنها را بدهد.

(مـسـالـه 1878) اگر انسان گندم یا جو یا خرما یا انگور را بخرد وبداند كه فروشنده زكات آن را داده , یـا شـك كـنـد كـه داده یـا نه , چیزی بر او واجب نیست .

و اگر بداند كه زكات آن را نداده , چنانچه حاكم شرع معامله مقداری را كه باید از بابت زكات داده شود, اجازه ندهد معامله آن مقدار بـاطـل اسـت و حـاكم شرع می تواند مقدار زكات رااز خریدار بگیرد و اگر معامله مقدار زكات را اجـازه دهد, معامله صحیح است وخریدار باید قیمت آن مقدار را به حاكم شرع بدهد و در صورتی كـه قـیمت آن مقداررا بفروشنده داده باشد, می تواند از او پس بگیرد.

و همچنین صحیح می شود اگربعد از معامله , خود فروشنده زكات آن را بدهد.

(مساله 1879) اگر وزن گندم وجو وخرما وكشمش موقعی كه تر است به حدنصاب برسد وبعد از خشك شدن كمتر از آن شود, زكات آن واجب نیست .

(مـساله 1880) اگر گندم وجو وخرما را پیش از خشك شدن مصرف كند, چنانچه خشك آنها به اندازه نصاب باشد, باید زكات آنها را بدهد.

(مـسـالـه 1881) خـرمایی كه تازه آن را می خورند و اگر بماند خیلی كم می شود یابعد از خشك شـدن بـه آن خـرما نمی گویند, چنانچه مقداری باشد كه خشك آن به حد نصاب برسد زكات آن واجب است .

(مساله 1882) گندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها را داده , اگر چند سال هم نزد او بماند زكات ندارد.

(مـساله 1883) اگر گندم و جو و خرما و انگور از آب باران یا نهر مشروب شود, یامثل زراعتهای مـصـر از رطـوبت زمین استفاده كند, زكات آن ده یك است و اگر با دلوو مانند آن آبیاری شود, زكـات آن بـیست یك است واگر مقداری از باران , یا نهر, یارطوبت زمین استفاده كند و به همان مقدار از آبیاری با دلو و مانند آن استفاده نمایدزكات نصف آن ده یك و زكات نصف دیگر آن بیست یك می باشد یعنی از چهل قسمت سه قسمت آن را باید بابت زكات بدهند.

(مساله 1884) اگر گندم و جو و خرما و انگور, هم از باران مشروب شود وهم ازآب دلو ومانند آن اسـتـفاده كند, چنانچه طوری باشد كه بگویند: آبیاری با دلو ومانندآن شده , زكات آن بیست یك اسـت و اگـر بگویند: آبیاری با آب نهر وباران شده زكات آن ده یك است و اگر آبیاری با دلو غلبه داشـته ولی چنان نباشد كه بگویند: بادلو آبیاری شده باید ملاحظه نسبت كنند واحتیاط آن است كه در نصف ده یك و درنصف دیگر بیست یك زكات بدهند.

(مـسـاله 1885) اگر شك كند كه آبیاری با آب باران وآب دلو به یك اندازه بوده یاآب باران غلبه داشته , می تواند از نصف آن ده یك و از نصف دیگر آن بیست و یك بدهد.

(مساله 1886) اگر گندم وجو وخرما وانگور با آب باران یا نهر مشروب شود وبه آب دلو ومانند آن مـحتاج نباشد ولی با آب دلو هم آبیاری شود, وآب به زیاد شدن محصول كمك نكند, زكات آن ده یـك اسـت و اگـر بـا دلو ومانند آن آبیاری شود و به آب نهر و باران محتاج نباشد ولی با آب نهر یا باران هم مشروب شود وآنها به زیادشدن محصول كمك نكنند, زكات آن بیست یك است .

(مساله 1887) اگر زراعتی را با دلو ومانند آن آبیاری كنند و در زمینی كه پهلوی آن است زراعتی كـنـنـد كـه از رطوبت آن زمین استفاده نماید و محتاج به آبیاری نشود ,زكات زراعتی كه با دلو آبیاری شده , بیست یك و زكات زراعتی كه پهلوی آن است ,ده یك می باشد.

(مساله 1888) مخارجی را كه برای گندم وجو وخرما وانگور كرده و معمول است كه آن مخارج را از خود زراعت می دهند می تواند از حاصل كسر كند وچنانچه باقیمانده آن به حد نصاب برسد, باید زكـات آن را بدهد وآنچه معمول نیست ازخرمن بدهند بنابر احتیاط لازم جز نصاب حساب نمایند لكن زكات آن واجب نیست .

(مـسـالـه 1889) تـخمی را كه به مصرف زراعت رسانده , اگر از خودش باشد, به مقدار قیمت آن مـی تـوانـد از حـاصـل كسر كند.

و اگر خریده باشد, می تواند قیمتی راكه برای خرید آن داده جز مخارج حساب نماید (مساله 1890) اگر زمین و وسایل زراعت یا یكی از این دو ملك خود او باشد:نباید كرایه آنها را جز مـخـارج حساب كند و نیز برای كارهایی كه خودش كرده , یادیگری بی اجرت انجام داده چیزی از حاصل كسر نمی شود.

(مـسـالـه 1891) اگر درخت انگور یا خرما را بخرد, قیمت آن جز مخارج نیست .

ولی اگر خرما یا انـگـور را پیش از چیدن وقبل از تعلق زكات در مواردی كه خریدن آن صحیح است بخرد, پولی را كه برای آن داده جز مخارج حساب می شود.

(مساله 1892) اگر زمینی را بخرد و در آن زمین گندم یا جو بكارد, پولی را كه برای خرید زمین داده جـز مـخـارج حـساب نمی شود.

ولی اگر زراعت را پیش از تعلق زكات بخرد پولی را كه برای خـریـد آن داده می تواند جز مخارج حساب نماید.

و از حاصل كم كند, اما باید قیمت كاهی را كه از آن بـدسـت می آید, از پولی كه برای خریدزراعت داده كسر نماید, یعنی باید مخارج را تقسیم كند آنچه سهم گندم باشد ازگندم كم كند چنانكه در مخارج زراعت همیشه باید این جهت ملاحظه شـود مـثـلا اگـرزراعـتـی را پـانصد تومان بخرد وسهم كاه آن وقت خرید صد تومان باشد, فق ط چهارصد تومان آن را می تواند جز مخارج حساب نماید.

(مـساله 1893) كسی كه بدون گاو و چیزهای دیگری كه برای زراعت لازم است می تواند زراعت كند, اگر اینها را بخرد, نباید پولی را كه برای خرید اینها داده جزمخارج حساب نماید.

(مـساله 1894) كسی كه بدون گاو وچیزهای دیگری كه برای زراعت لازم است نمی تواند زراعت كـند, اگر آنها را بخرد وبواسطه زراعت به كلی از بین برود,می تواند تمام قیمت آنها راجز مخارج حـسـاب نـماید و اگر مقداری از قیمت آنها كم شود, می تواند آن مقدار را جز مخارج حساب كند ولی اگر بعد از زراعت چیزی ازقیمتشان كم نشود, نباید چیزی از قیمت آنها را جز مخارج حساب نماید.

(مساله 1895) اگر در یك زمین جو و گندم و چیزی مثل برنج و لوبیا كه زكات آن واجب نیست بـكـارد چـنـانچه بر حسب معمول استفاده از هر دو جنس در موقع كشت منظور باشد مخارج به نـسبت مداخل تقسیم می شود و اگر فایده یكی از آنهابقدری كم باشد كه در موقع كشت منظور نباشد مخارج از چیزی محسوب می شودكه منظور باشد.

(مـسـالـه 1896) اگر برای شخم زدن یا كار دیگری كه تا چند سال برای زراعت فایده دارد خرید كند اگر زراعت سال اول به آن محتاج باشد می تواند آن را جز مخارج سال اول حساب نماید.

(مساله 1897) اگر انسان در چند شهر كه فصل آنها بایكدیگر اختلاف دارد وزراعت و میوه آنها در یـك وقـت بـدسـت نـمی آید گندم یا جو یا خرما یا انگور داشته باشد وهمه آنها محصول یك سال حـسـاب شـود, چـنـانچه چیزی كه اول می رسد به اندازه نصاب باشد, باید زكات آن را موقعی كه مـی رسـد بدهد و زكات بقیه را هروقت بدست می آید ادا نماید.

و اگر آنچه اول می رسد به اندازه نـصـاب نـبـاشـد, درصورتی كه یقین دارد به آنچه بعد بدست می آید به اندازه نصاب می شود, باز هـم بـعـد از تـعـلق زكات به بقیه واجب است زكات آنچه را كه رسیده همان وقت وزكات بقیه را مـوقعی كه می رسد بدهد و اگر یقین ندارد كه همه آنها به اندازه نصاب شود,صبر كند تا بقیه آن بـرسـد, پس اگر روی هم به مقدار نصاب شود, زكات آن واجب است و اگر به مقدار نصاب نشود زكات آن واجب نیست .

(مـساله 1898) اگر درخت خرما یا انگور در یكسال دو مرتبه میوه دهد اگر در هرمرتبه به مقدار نصاب نباشد زكات آن واجب نیست برای این كه زراعت دو فصل مثل زراعت دو سال است .

(مساله 1899) اگر مقداری خرما یا انگور تازه دارد كه خشك آن به اندازه نصاب می شود, چنانچه به قصد زكات از تازه آن بقدری به مستحق بدهد كه اگر خشك شود به اندازه زكاتی باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد.

(مـساله 1900) اگر زكات خرمای خشك یا كشمش بر او واجب باشد نمی تواندزكات آن را خرمای تازه یا انگور بدهد مگر خرما یا انگوری كه از جمله همان خرماوكشمش باشد كه زكات به آن تعلق گرفته و نیز اگر زكات خرمای تازه یا انگور بر اوواجب باشد, نمی تواند زكات آن را خرمای خشك یـا كشمش بدهد مگر آن كه خرمای خشك یا كشمش از جمله خرما وانگوری باشد كه زكات به آن تعلق گرفته ولی اگر یكی از اینها یا چیز دیگری را به قصد قیمت زكات بدهد مانعی ندارد.

(مساله 1901) كسی كه بدهكار است ومالی هم دارد كه زكات آن واجب شده اگربمیرد, باید اول تمام زكات را از مالی كه زكات آن واجب شده بدهند, بعد قرض اورا ادا نمایند.

(مـساله 1902) كسی كه بدهكار است و گندم یا جو یا خرما یا انگور هم دارد اگربمیرد و پیش از آن كـه زكـات ایـنـها واجب شود, ورثه قرض او را از مال دیگر بدهند,هر كدام كه سهمشان به حد نـصـاب بـرسـد, بـایـد زكات بدهد و اگر پیش از آن كه زكات اینها واجب شود قرض او را ندهند, چـنـانـچـه مـال مـیت فقط به اندازه بدهی او باشد,در صورتی كه بدهی او بقدری است كه اگر بـخواهند ادا نمایند, باید مقداری از گندم و جو و خرما و انگور را هم به طلبكار بدهند, آنچه را به طـلـبـكـار می دهند زكات نداردو بقیه مال ورثه است و هر كدام آنان كه سهمش به اندازه نصاب شود, باید زكات آن را بدهد.

(مـسـالـه 1903) اگـر گـندم و جو و خرما و كشمشی كه زكات آنها واجب شده خوب وبد دارد, احتیاط واجب آن است كه زكات جنس خوب را از جنس بد ندهند.

نصاب طلا (مساله 1904) طلا دو نصاب دارد: نـصـاب اول آن بیست مثقال شرعی است كه هر مثقال آن 18 نخود است , پس وقتی طلا به بیست مـثـقال شرعی كه پانزده مثقال معمولی است برسد, اگر شرایط دیگر راهم كه گفته شد داشته باشد, باید چهل یك آن را كه نه نخود می شود از بابت زكات بدهد و اگر به این مقدار نرسد, زكات آن واجب نیست .

نـصـاب دوم آن چـهـار مثقال شرعی است كه سه مثقال معمولی می شود یعنی اگر سه مثقال به پـانـزده مـثقال اضافه شود, باید زكات تمام 18 مثقال را از قرار چهل یك بدهد و اگر كمتر از سه مثقال اضافه شود, فقط باید زكات 15 مثقال آن را بدهد وزیادی آن زكات ندارد.

و همچنین است هـر چـه بالا رود, یعنی اگر سه مثقال اضافه شود, باید زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود, مقداری كه اضافه شده زكات ندارد.

نصاب نقره (مـسـالـه 1905) نقره دو نصاب دارد: نصاب اول آن 105 مثقال معمولی است كه اگر نقره به 105 مـثـقال برسد وشرایط دیگر را هم كه گفته شد داشته باشد, باید چهل یك آن را كه 2 مثقال و 15 نـخود است از بابت زكات بدهد و اگر به این مقدار نرسد,زكات آن واجب نیست .

و نصاب دوم آن 21 مـثـقـال اسـت , یـعـنی اگر 21 مثقال به105 مثقال اضافه شود, باید زكات تمام 126 مثقال را بطوری كه گفته شد بدهد واگر كمتر از 21 مثقال اضافه شود, فقط باید زكات 105 مثقال آن را بـدهـد و زیادی آن زكات ندارد.

و همچنین است هر چه بالا رود, یعنی اگر 21 مثقال اضافه شود, بـایـدزكـات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود, مقداری كه اضافه شده وكمتر از 21مثقال اسـت زكـات نـدارد بـنابراین اگر انسان چهل یك هر چه طلا ونقره دارد بدهد,زكاتی را كه بر او واجب بوده داده وگاهی هم بیشتر از مقدار واجب داده است , مثلاكسی كه 110 مثقال نقره دارد, اگـر چهل یك آن را بدهد زكات 105 مثقال آن را كه واجب بوده داده ومقداری هم برای 5 مثقال آن داده كه واجب نبوده است .

(مساله 1906) كسی كه طلا یا نقره او به اندازه نصاب است , اگر چه زكات آن راداده باشد, تا وقتی از نصاب اول كم نشده , همه ساله باید زكات آن را بدهد.

(مـسـاله 1907) زكات طلا ونقره در صورتی واجب می شود كه آن را سكه زده باشندومعامله با آن رایج باشد و اگر سكه آن از بین هم رفته باشد, باید زكات آن رابدهند.

(مساله 1908) طلا ونقره سكه داری كه زن برای زینت بكار می برد در صورتی كه معامله با آن رایج باشد, بنابر احتیاط زكات آن واجب است .

و اگر معامله با آن رایج نباشد اگر چه پول طلا ونقره به آن بگویند, زكات آن واجب نیست .

(مساله 1909) كسی كه طلا ونقره دارد, اگر هیچ كدام آنها به اندازه نصاب اول نباشد - مثلا 104 مثقال نقره و14 مثقال طلا داشته باشد - زكات بر او واجب نیست .

(مـساله 1910) چنانكه سابقا گفته شد زكات طلا ونقره در صورتی واجب می شودكه انسان یازده ماه مالك مقدار نصاب باشد و اگر در بین یازده ماه , طلا و نقره ازنصاب اول كمتر شود, زكات بر او واجب نیست .

(مساله 1911) اگر در بین یازده ماه طلا ونقره ای را كه دارد با طلا یا نقره یا چیزدیگر عوض نماید یـا آنـهـا را آب كند, زكات بر او واجب نیست .

ولی اگر برای فرار ازدادن زكات این كارها را بكند, احتیاط مستحب آن است كه زكات را بدهد.

(مـسـالـه 1912) اگر در ماه دوازدهم پول طلا ونقره را آب كند, باید زكات آنها رابدهد وچنانچه بواسطه آب كردن , وزن یا قیمت آنها كم شود, باید زكاتی را كه پیش از آب كردن بر او واجب بوده بدهد.

(مـساله 1913) اگر طلا ونقره ای كه دارد خوب وبد داشته باشد, می تواند زكات هركدام از خوب وبد را از خود آن بدهد ولی بهتر است زكات همه آنها را از طلا و نقره خوب بدهد.

(مـسـالـه 1914) طـلا ونقره ای كه بیشتر از اندازه معمول فلز دیگر دارد, اگر خالص آن به اندازه نصاب برسد, انسان باید زكات آن را بدهد.

و چنانچه شك دارد كه خالص آن به اندازه نصاب هست یا نه , بنابر احتیاط واجب باید بوسیله آب كردن یا از راه دیگر مقدار خالص آن را معلوم كند.

(مـسـاله 1915) اگر طلا ونقره ای كه دارد بمقدار معمول فلز دیگر به آن مخلوطباشد, نمی تواند زكـات آن را از طـلا ونـقره ای بدهد كه بیشتر از معمول فلز دیگر داردولی اگر بقدری بدهد كه یـقین كند طلا ونقره خالصی كه در آن هست , به اندازه زكاتی می باشد كه بر او واجب است اشكال ندارد.

زكات شتر و گاو و گوسفند (مساله 1916) زكات شتر وگاو وگوسفند غیر از شرطهایی كه گفته شد دو شرطدیگر دارد: اول - آن كه حیوان در تمام سال بیكار باشد ولی اگر درتمام سال یكی دو روز كاركرده باشد, بنابر احـتیاط زكات آن واجب است .

دوم - آن كه در تمام سال از علف بیابان بچرد پس اگر تمام سال یا مقداری از آن را از علف چیده شده , یا از زراعتی كه ملك مالك یا ملك كس دیگر است بچرد زكات ندارد.

ولی اگر در تمام سال یك روزیا دو روز از علف مالك بخورد, بنابر احتیاط زكات آن واجب می باشد.

(مساله 1917) اگر انسان برای شتر وگاو وگوسفند خود چراگاهی را كه كسی نكاشته بخرد, یا اجاره كند, یا برای چراندن در آن باج بدهد, باید زكات را بدهد .

نصاب شتر (مساله 1918) شتر دوازده نصاب دارد: اول - پنج شتر وزكات آن یك گوسفند است وتا شماره شتر به این مقدار نرسدزكات ندارد.

دوم - ده شـتـر وزكـات آن دو گوسفند است .

سوم - پانزده شتر وزكات آن سه گوسفند است .

چهارم - بـیـسـت شـتر وزكات آن چهار گوسفند است .

پنجم -بیست وپنج شتر وزكات آن پنج گوسفند است .

ششم - بیست وشش شتر وزكات آن یك شتر است كه داخل سال دوم شده باشد.

هفتم - سی وشـش شـتـر وزكـات آن یـك شتر است كه داخل سال سوم شده باشد.

هشتم - چهل وشش شتر وزكـات آن یـك شـتر است كه داخل سال چهارم شده باشد.

نهم - شصت ویك شتر وزكات آن یك شـتـر اسـت كـه داخل سال پنجم شده باشد.

دهم - هفتاد وشش شتر وزكات آن دو شتر است كه داخـل سال سوم شده باشد.

یازدهم - نود و یك شتر و زكات آن دوشتر است كه داخل سال چهارم شـده بـاشد.

دوازدهم - صد و بیست ویك شتروبالاتر از آن است , كه باید یا چهل تا چهل تا حساب كـنـد وبـرای هر چهل تا یك شتری بدهد كه داخل سال سوم شده باشد, یا پنجاه تا پنجاه تا حساب كند وبرای هر پنجاه تا یك شتری بدهد كه داخل سال چهارم شده باشد و یا با چهل و پنجاه حساب كند ولی در هر صورت , باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند, یا اگرچیزی باقی می ماند, از نـه شـتـر بـیشتر نباشد, مثلا اگر 140 شتر دارد, باید برای صد تادو شتر كه هر یك داخل سال چـهارم شده وبرای چهل تا یك شتر كه داخل سال سوم شده بدهد و شتری كه بعنوان زكات داده مـی شـود بـایـد ماده باشد و اگر ندارد نربدهد و چنانچه هیچ یك به سنهای ذكر شده ندارد باید بخرد و در خریدن نر یا ماده اختیار دارد.

(مساله 1919) زكات ما بین دو نصاب واجب نیست پس اگر شماره شترهایی كه دارد از نصاب اول كـه پـنـج است بگذرد, تا به نصاب دوم كه ده تا است نرسیده , فقطباید زكات پنج تای آن را بدهد.

همچنین است در نصابهای بعد.

نصاب گاو (مساله 1920) گاو دو نصاب دارد: نـصاب اول آن سی تا است كه وقتی شماره گاو به سی رسید اگر شرایطی را كه گفته شد داشته باشد, باید یك گوساله ای كه داخل سال دوم شده از بابت زكات بدهد واحتیاط لازم این است كه گـوسـالـه نر باشد.

نصاب دوم آن چهل است وزكات آن یك گوساله ماده ای است كه داخل سال سوم شده باشد وزكات ما بین سی و چهل واجب نیست .

مثلا كسی كه سی ونه گاو دارد, فقط باید زكات سی تای آنها را بدهدو نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت نرسیده , فقط باید زكات چهل تای آن را بدهد.

و بعد از آن كه به شصت رسید, چون دو برابر نصاب اول را دارد,باید دو گوساله ای كه داخل سال دوم شده اند بدهد.

و همچنین هر چه بالا رود بایدیا سی تا سی تا حساب كـنـد یا چهل تا چهل تا یا با سی وچهل حساب نماید وزكات آن را به دستوری كه گفته شد بدهد.

ولی باید طوری حساب كند كه چیزی باقی نماند, یا اگر چیزی باقی می ماند از نه تا بیشتر نباشد, مـثـلا اگـر هفتاد گاو دارد, بایدبحساب سی و چهل حساب كند وبرای سی تای آن زكات سی تا وبـرای چـهـل تـای آن زكـات چـهل تا را بدهد, چون اگر بحساب سی تا حساب كند, ده تا زكات نداده می ماند.

ولی در جایی كه رعایت این جهت ممكن نیست , مثل آن كه پنجاه گاوداشته باشد احتیاط آن است كه چهل را بگیرد اگر چه بازهم ده تا زیاد می آید.

نصاب گوسفند (مساله 1921) گوسفند پنج نصاب دارد: اول - چـهـل , و زكات آن یك گوسفند است , و تا گوسفند به چهل نرسد زكات ندارد.

دوم - صد وبـیـست ویك , وزكات آن دوگوسفند است .

سوم - دویست ویك , وزكات آن سه گوسفند است .

چهارم - سیصد ویك , وزكات آن چهار گوسفند است .

پنجم - چهار صد وبالاتر از آن كه باید آنها را صـد تا صد تا حساب كند, وبرای هرصد تای آنها یك گوسفند بدهد ولازم نیست زكات را از خود گـوسفندها بدهد, بلكه اگر گوسفند دیگری بدهد, یا مطابق قیمت گوسفند پول یاجنس دیگر بدهدكافی است .

(مساله 1922) زكات ما بین دو نصاب واجب نیست , پس اگر شماره گوسفندهای كسی از نصاب اول كـه چهل است بیشتر باشد تا به نصاب دوم كه صد وبیست ویك است نرسیده , فقط باید زكات چهل تای آنها را بدهد وزیادی آنها زكات ندارد وهمچنین است در نصابهای بعد.

(مساله 1923) زكات شتر و گاو و گوسفندی كه به مقدار نصاب رسیده واجب است چه همه آنها نر باشند, یا ماده , یا بعضی نر باشند وبعضی ماده .

(مساله 1924) در زكات , گاو و گاو میش یك جنس حساب می شوند و شتر عربی و غیر عربی یك جنس است .

و همچنین بز و میش و شیشك در زكات با هم فرق ندارند.

(مـساله 1925) اگر گوسفند برای زكات بدهد, بنابر احتیاط واجب باید اقلا داخل سال دوم شده باشد.

و اگر بز بدهد احتیاطا باید داخل سال سوم شده باشد .

(مساله 1926) گوسفندی را كه بابت زكات می دهد اگر قیمتش از قیمت گوسفندهای متوس ط در بـیـن نـصـاب كـمـتـر بـاشـد اشـكـال دارد.

و بـهتر است گوسفندی را كه قیمت آن از تمام گوسفندهایش بیشتر است بدهد.

و همچنین است در گاووشتر.

(مساله 1927) اگر چند نفر باهم شریك باشند هر كدام آنان كه سهمش به نصاب اول رسیده , باید زكات بدهد وبر كسی كه سهم او كمتر از نصاب اول است زكات واجب نیست .

(مـسـالـه 1928) اگـر یـكنفر در چند جا گاو یا شتر یا گوسفند داشته باشد و روی هم به اندازه نصاب باشند, باید زكات آنها را بدهد.

(مساله 1929) اگر گاو و گوسفند و شتری كه دارد مریض ومعیوب هم باشند, بایدزكات آنها را بدهد.

(مساله 1930) اگر گاو وگوسفند وشتری كه دارد مریض یامعیوب یا پیرباشند,می تواند زكات را از خـود آنها بدهد.

ولی اگر همه سالم و بی عیب و جوان باشند,نمی تواند زكات آنها را از مریض , یا مـعـیـوب یـا پـیـر بـدهـد.

بـلكه اگر بعضی از آنها سالم وبعضی مریض ودسته ای معیوب ودسته دیـگربی عیب ومقداری پیرومقداری جوان باشند, احتیاط واجب آن است كه برای زكات آنها سالم وبی عیب و جوان بدهد.

(مساله 1931) اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم , گاو وگوسفند و شتری را كه داردبا چیز دیگر عـوض كـنـد, یا نصابی را كه دارد با مقدار نصاب از همان جنس عوض نماید, مثلا چهل گوسفند بدهد وچهل گوسفند دیگر بگیرد, زكات بر او واجب نیست .

(مساله 1932) كسی كه باید زكات گاو وگوسفند وشتر را بدهد, اگر زكات آنها را ازمال دیگرش بدهد, تا وقتی شماره آنها از نصاب كم نشده , همه ساله باید زكات رابدهد.

و اگر از خود آنها بدهد واز نـصـاب اول كـمتر شوند, زكات بر او واجب نیست ,مثلا كسی كه چهل گوسفند دارد, اگر از مـال دیگرش زكات آنها را بدهد تا وقتی كه گوسفندهای او از چهل كم نشده , همه ساله باید یك گوسفند بدهد و اگر از خود آنهابدهد تا وقتی به چهل نرسیده , زكات بر او واجب نیست .

مصرف زكات (مساله 1933) انسان می تواند زكات را در هشت مورد مصرف كند: اول - فقیر , وآن كسی است كه مخارج سال خود وعیالاتش را ندارد وكسی كه صنعت یا ملك یاسرمایه ای دارد كه می تواند مخارج سـال خـود را از منافع آن بگذراند فقیر نیست .

دوم - مسكین , وآن كسی است كه از فقیر سخت تر می گذراند.

سوم - كسی كه ازطرف امام (ع ) یا نایب امام مامور است كه زكات را جمع ونگهداری نماید وبه حساب آن رسیدگی كند وآن را به امام (ع ) یا نایب امام یا فقرا برساند.

چهارم -كفاری كه اگر زكات به آنان بدهند به دین اسلام مایل می شوند, یا در جنگ به مسلمانان كمك می كنند ولی بـعید نیست كه اعطا و دادن این قسم مخصوص به امام (ع ) باشد.

پنجم - خریداری بنده برای آزاد كـردن .

شـشـم - بـدهـكاری كه نمی تواند قرض خود را بدهد.

هفتم - سبیل اللّه یعنی هر كار خیر وعـمـل نـیكی كه ازشارع مقدس نسبت به آن تشویق شده باشد, مثل ساختن مدرسه علوم دینیه وپـل ومـنزلگاه برای مسافرین و زوار و مسجد و دارالایتام و تعظیم شعائر و طبع كتب دینی و نشر مـعـارف اسـلامـی وهـر كاری كه موجب تقرب به خداوند متعال باشد.

هشتم -ابن السبیل یعنی مسافری كه در سفر درمانده شده واحكام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.

(مـسـاله 1934) جایزاست در یكدفعه مقداری زكات به فقیر بدهندكه غنی شود ولی اگر به مقدار مخارج یك سال گرفت بعد نمی تواند, تا بقدر مخارج سال داردبگیرد.

(مـساله 1935) كسی كه مخارج سالش را داشته , اگر مقداری از آن را مصرف كندوبعد شك كند كه آنچه باقی مانده به اندازه مخارج سال او هست یا نه , نمی تواندزكات بگیرد.

(مـسـاله 1936) صنعتگر یا مالك یا تاجری كه درآمد او از مخارج سالش كمتراست , می تواند برای كـسـری مخارجش زكات بگیرد, ولازم نیست ابزار كار, یا ملك یا سرمایه خود را به مصرف مخارج برساند.

(مساله 1937) فقیری كه خرج سال خود وعیالاتش را ندارد, اگر خانه ای داردكه ملك او است ودر آن نشسته , یا مال سواری دارد, چنانچه بدون اینها نتواند زندگی كند, اگر چه برای حفظ آبرویش بـاشـد, مـی تـوانـد زكـات بگیرد.

و همچنین است اثاث خانه وظرف ولباس تابستانی وزمستانی و چـیـزهـایـی كـه بـه آنها احتیاج دارد وفقیری كه اینها را ندارد, اگر به اینها احتیاج داشته باشد, می تواند از زكات خریداری نماید.

(مـسـالـه 1938) فقیری كه یاد گرفتن صنعت برای او مشكل نیست بنا بر احتیاطواجب باید یاد بـگـیـرد وبـا گرفتن زكات زندگی نكند, ولی مادامی كه از تحصیل مخارج عاجز است , می تواند زكات بگیرد.

(مـساله 1939) به كسی كه قبلا فقیر بوده ومی گوید: فقیرم , اگر چه انسان از گفته اواطمینان پیدا نكند, می شود زكات داد.

(مساله 1940) كسی كه می گوید فقیرم و قبلا فقیر نبوده یا معلوم نیست فقیر بوده یا نه , چنانچه از گفته او اطمینان پیدا نشود, احتیاط واجب آن است كه به او زكات ندهند.

(مـسـاله 1941) كسی كه باید زكات بدهد, اگر از فقیری طلبكار باشد, می تواندطلبی را كه از او دارد, بابت زكات حساب كند.

(مـسـاله 1942) اگر فقیر بمیرد ومال او به اندازه قرضش نباشد, انسان می تواندطلبی را كه از او دارد بابت زكات حساب كند, ولی اگر مال او به اندازه قرضش باشدوورثه قرض او را ندهند, یا به جهت دیگر, انسان نتواند طلب خود را بگیرد, بنابراحتیاط واجب نباید طلبی را كه از او دارد, بابت زكات حساب كند.

(مـسـالـه 1943) چیزی را كه انسان بابت زكات به فقیر می دهد لازم نیست به اوبگوید كه زكات اسـت , بـلـكـه اگر فقیر خجالت بكشد, مستحب است به اسم پیشكش بدهد ولی باید قصد زكات نماید.

(مساله 1944) اگر به خیال این كه كسی فقیر است به او زكات بدهد وبعد بفهمدفقیر نبوده , یا از روی ندانستن مساله به كسی كه می داند فقیر نیست زكات بدهد ,چنانچه چیزی را كه به او داده باقی باشد, باید از او بگیرد و به مستحق بدهد.

و اگراز بین رفته باشد, پس اگر كسی كه آن چیز را گـرفـتـه مـی دانـسته زكات است انسان بایدعوض آن را از او بگیرد و به مستحق بدهد و اگر نمی دانسته زكات است , نمی تواندچیزی از او بگیرد وباید از مال خودش زكات را به مستحق بدهد .

(مـساله 1945) كسی كه بدهكار است ونمی تواند بدهی خود را بدهد, اگر چه مخارج سال خود را داشـتـه بـاشد, می تواند برای دادن قرض خود از سهم بدهكاران زكات بگیرد, ولی باید مالی را كه قـرض كرده در معصیت خرج نكرده باشد, یا اگر درمعصیت خرج كرده , از آن معصیت توبه كرده باشد بلی از سهم فقرا می تواند زكات بگیرد اگر چه از آن معصیت توبه نكرده باشد.

(مـسـالـه 1946) اگـر به كسی كه بدهكار است ونمی تواند بدهی خود را بدهد ازسهم بدهكاران زكـات بدهد, بعد بفهمد قرض را در معصیت مصرف كرده , چنانچه آن بدهكار فقیر باشد می تواند آنـچـه را به او داده بابت زكات حساب كند ولی احتیاط واجب آن است كه اگر از آن معصیت توبه نكرده , چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب نكند.

(مـسـاله 1947) كسی كه بدهكار است ونمی تواند بدهی خود را بدهد, اگر چه فقیرنباشد, انسان می تواند طلبی را كه از او دارد, بابت زكات حساب كند.

(مـسـالـه 1948) مـسـافـری كه خرجی او تمام شده , یا مركبش از كار افتاده چنانچه سفر او سفر مـعـصیت نباشد وخود او هم در معصیت نباشد ونتواند با قرض كردن یافروختن چیزی خود را به مـقـصد برساند, اگر چه در وطن خود فقیر نباشد, می تواندزكات بگیرد.

ولی اگر بتواند در جای دیـگـر با قرض كردن یا فروختن چیزی مخارج سفر خود را فراهم كند, فقط به مقداری كه به آنجا برسد, می تواند زكات بگیرد.

(مساله 1949) مسافری كه در سفر درمانده شده وزكات گرفته بعد از آن كه بوطنش رسید, اگر چـیـزی از زكات زیاد آمده باشد, باید بنابر احتیاط لازم آن را به حاكم شرع بدهد, وبگوید: آن چیز زكات است .

شرایط كسانی كه مستحق زكاتند (مساله 1950) كسی كه زكات می گیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان كسی را شیعه بداند وبه او زكات بدهد, بعد معلوم شود شیعه نبوده , باید دوباره زكات بدهد.

(مـساله 1951) اگر طفل یا دیوانه ای از شیعه فقیر باشد, انسان می تواند به ولی اوزكات بدهد, به قصد این كه آنچه را می دهد ملك طفل یا دیوانه باشد.

(مـساله 1952) اگر به ولی طفل ودیوانه دسترسی ندارد, می تواند خودش یابوسیله یك نفر امین زكات را به مصرف طفل یا دیوانه برساند و باید موقعی كه زكات به مصرف آنان می رسد نیت زكات كند.

(مـسـالـه 1953) بـه فـقیری كه گدایی می كند, می شود زكات داد.

ولی به كسی كه زكات را در معصیت مصرف می كند, نمی شود زكات داد.

(مساله 1954) به كسی كه معصیت كبیره را آشكارا بجا می آورد, احتیاط واجب آن است كه زكات ندهند.

(مساله 1955) به كسی كه بدهكار است ونمی تواند بدهی خود را بدهد, اگر چه مخارج او بر انسان واجب باشد, می شود زكات داد كه بدهی خود را بپردازد .

(مساله 1956) انسان نمی تواند مخارج كسانی را كه مثل اولاد, خرجشان بر اوواجب است از زكات بدهد, ولی اگر مخارج آنان را ندهد, دیگران می توانند به آنان زكات بدهند.

(مـسـالـه 1957) اگـر انسان زكات به پسرش بدهد كه خرج زن ونوكر و كلفت خودنماید اشكال ندارد.

(مساله 1958) اگر پسر به كتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد, پدر می تواندبرای خریدن آنها به او زكات بدهد.

(مساله 1959) پدر می تواند به پسرش كه متمكن از مخارج ازدواج نباشد, زكات بدهد كه برای خود زن بگیرد وپسر هم می تواند برای آن كه پدرش زن بگیرد زكات خود را به او بدهد.

(مساله 1960) به زنی كه شوهرش مخارج او را می دهد, یا خرجی نمی دهد ولی ممكن است او را به دادن خرجی مجبور كنند, نمی شود زكات داد.

(مـساله 1961) زنی كه صیغه شده اگر فقیر باشد, شوهرش ودیگران می توانند به اوزكات بدهند.

ولـی اگـر شـوهـرش در ضـمـن عـقـد شرط كند كه مخارج او را بدهد, یا به جهت دیگری دادن مخارجش بر او واجب باشد, در صورتی كه بتواند مخارج آن زن را بدهد, نمی شود به آن زن زكات داد مگر آن كه مخارجش را شوهر ندهد هرچند از روی معصیت باشد.

(مـساله 1962) زن می تواند به شوهر فقیر خود زكات بدهد, اگر چه شوهر زكات راصرف مخارج خود آن زن نماید.

(مـسـالـه 1963) سـید نمی تواند از غیر سید زكات بگیرد ولی اگر خمس و سایروجوهات كفایت مخارج او را نكند واز گرفتن زكات ناچار باشد, می تواند از غیرسید زكات بگیرد.

(مساله 1964) به كسی كه معلوم نیست سید است یا نه , می شود زكات داد .

نیت زكات (مـساله 1965) انسان باید زكات را به قصد قربت - یعنی : برای انجام فرمان خداوند عالم - بدهد و در نیت معین كند كه آنچه را می دهد زكات مال است , یازكات فطره ولی اگر مثلا زكات گندم وجو بر او واجب باشد, لازم نیست معین كندچیزی را كه می دهد زكات گندم است یا زكات جو.

(مـسـالـه 1966) كـسی كه زكات چند مال بر او واجب شده , اگر مقداری زكات بدهدونیت هیچ كـدام آنها را نكند چنانچه چیزی را كه داده هم جنس یكی از آنها باشد,زكات همان جنس حساب مـی شـود و اگـر هم جنس هیچ كدام آنها نباشد, به همه آنهاقسمت می شود, پس كسی كه زكات چـهل گوسفند و زكات پانزده مثقال طلا بر اوواجب است , اگر مثلا یك گوسفند از بابت زكات بدهد ونیت هیچ كدام آنها رانكند, زكات گوسفند حساب می شود ولی اگر مقداری نقره بدهد به زكاتی كه برای گوسفند وطلا بدهكار است تقسیم می شود.

(مساله 1967) اگر كسی را در دادن زكات وكیل كند باید وكیل قصد قربت كند و دروكیل كردن و هـمـچـنـین وقتی كه زكات را به وكیل می دهد قصد قربت لازم نیست واگر كسی را فقط در رسـانـدن زكـات به فقیر وكیل كند باید خودش در موقع دادن زكات به وكیل قصد قربت نماید و احتیاطا تا وقتی به فقیر می رسد به قصدش باقی باشد.

(مـسـاله 1968) اگرمالك یا وكیل او بدون قصد قربت زكات را به فقیر بدهد و پیش از آن كه آن مال از بین برود, خود مالك نیت زكات كند, زكات حساب می شود.

مسائل متفرقه زكات (مساله 1969) موقعی كه گندم وجو را از كاه جدا می كنند وموقع خشك شدن خرما وانگور, انسان باید زكات آن را به فقیر بدهد, یا از مال خود جدا كند وزكات طلا ونقره وگاو وگوسفند وشتر را بعد از تمام شدن ماه یازدهم باید به فقیر بدهد, یااز مال خود جدا نماید.

و اگر منتظر فقیر معینی باشد, یا بخواهد به فقیری بدهد كه از جهتی برتری دارد, بنابر احتیاط لازم زكات را جدا كند تا بعد به آن فقیر معین برساند.

(مـسـالـه 1970) بعد از جدا كردن زكات اگر انتظار مورد معینی را نداشته باشداحتیاط لازم آن است كه فورا آن را به مستحق بدهد.

(مساله 1971) كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند, اگر ندهد و بواسطه كوتاهی او از بین برود, باید عوض آن را بدهد.

(مساله 1972) كسی كه می تواند زكات را به مستحق برساند, اگر زكات را ندهدوبدون آن كه در نگهداری آن كوتاهی كند از بین برود, چنانچه دادن زكات را بقدری تاخیر انداخته كه نمی گویند: فورا داده است , باید عوض آن را بدهد.

و اگر به این مقدار تاخیر نینداخته مثلا دو سه ساعت تاخیر انداخته و در همان دو سه ساعت تلف شده , در صورتی كه مستحق حاضر نبوده , چیزی بر او واجب نیست و اگرمستحق حاضر بوده , بنابر احتیاط واجب , باید عوض آن را بدهد.

(مـسـالـه 1973) اگر زكات را از خود مال كنار بگذارد, می تواند در بقیه آن , تصرف كند و اگر از مال دیگرش كنار بگذارد, می تواند در تمام مال تصرف نماید .

(مساله 1974) انسان نمی تواند زكاتی را كه كنار گذاشته برای خود بردارد وچیزدیگری بجای آن بگذارد.

(مـسـالـه 1975) اگـر از زكـاتی كه كنار گذاشته منفعتی ببرد مثلا گوسفندی كه برای زكات گذاشته بره بیاورد, مال فقیر است .

(مساله 1976) اگر موقعی كه زكات را كنار می گذارد مستحقی حاضر باشد احتیاطلازم آن است كه زكات را به او بدهد, مگر كسی را در نظر داشته باشد كه دادن زكات به او از جهتی بهتر باشد.

(مساله 1977) اگر بدون اجازه حاكم شرع با مالی كه برای زكات كنار گذاشته تجارت كند وضرر نماید, نباید چیزی از زكات كم كند ولی اگر منفعت كند بنابراحتیاط واجب باید آن را به مستحق بدهد.

مـساله 1978) اگر پیش از آن كه زكات بر او واجب شود, چیزی بابت زكات به فقیر بدهد, زكات حـساب نمی شود وبعد از آن كه زكات بر او واجب شد, اگر چیزی را كه به فقیر داده از بین نرفته باشد وآن فقیر هم به فقر خود باقی باشد می تواندچیزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.

(مساله 1979) فقیری كه می داند زكات بر انسان واجب نشده , اگر چیزی بابت زكات بگیرد وپیش او تـلـف شـود ضامن است .

پس موقعی كه زكات بر انسان واجب می شود اگر آن فقیر به فقر خود باقی باشد, می تواند عوض چیزی را كه به او داده بابت زكات حساب كند.

(مـسـالـه 1980) فـقـیری كه نمی داند زكات بر انسان واجب نشده , اگر چیزی بابت زكات بگیرد وپیش او تلف شود ضامن نیست وانسان نمی تواند عوض آن را بابت زكات حساب كند.

(مساله 1981) مستحب است زكات گاو وگوسفند وشتر را به فقیرهای آبرومندبدهد و در دادن زكات , خویشان خود را بر دیگران , واهل علم و كمال را بر غیر آنان وكسانی را كه اهل سوال نیستند بر اهل سوال مقدم بدارد.

ولی اگر دادن زكات به فقیری از جهت دیگری بهتر باشد, مستحب است زكات را به او بدهد.

(مساله 1982) بهتر است زكات را آشكارا و صدقه مستحبی را مخفی بدهند .

(مـسـاله 1983) اگر در شهر كسی كه می خواهد زكات بدهد مستحقی نباشد ونتواندزكات را به مصرف دیگری هم كه برای آن معین شده برساند, چنانچه امید نداشته باشد كه بعدا مستحق پیدا كند باید زكات را به شهر دیگر ببرد, و به مصرف زكات برساند ومی تواند مخارج بردن به آن شهر را از زكات بردارد و اگر زكات تلف شودضامن نیست .

(مـسـالـه 1984) اگـر در شهر خودش مستحق پیدا شود, می تواند زكات را بشهر دیگرببرد ولی مـخـارج بـردن به آن شهر را باید از خودش بدهد و اگر زكات تلف شودضامن است , مگر آن كه با اجازه حاكم شرع برده باشد.

(مـسـالـه 1985) اجـرت وزن كردن و پیمانه نمودن گندم و جو و كشمش و خرمایی راكه برای زكات می دهد با خود او است .

(مساله 1986) كسی كه 2 مثقال و5 1 نخود نقره یا بیشتر از بابت زكات بدهكاراست , بنابر احتیاط مـسـتحب كمتر از 2 مثقال و15 نخود نقره به یك فقیر ندهد.

و نیزاگر غیر نقره چیز دیگری مثل گندم وجو بدهكار باشد و قیمت آن به 2 مثقال و15نخود نقره برسد, بنابر احتیاط مستحب به یك فقیر كمتر از آن ندهد.

(مـسـالـه 1987) مكروه است انسان از مستحق درخواست كند كه زكاتی را كه از اوگرفته , به او بـفـروشـد ولـی اگر مستحق بخواهد چیزی را كه گرفته بفروشد بعد از آن كه به قیمت رساند, كسی كه زكات را به او داده در خریدن آن بر دیگران مقدم است .

(مـساله 1988) اگر شك كند زكاتی را كه بر او واجب بوده داده یا نه , باید زكات رابدهد, هر چند شك او برای زكات سالهای پیش باشد.

(مساله 1989) فقیر بنابر احتیاط لازم نمی تواند زكات را به كمتر از مقدار آن صلح كند, یا چیزی را گـرانتر از قیمت آن بابت زكات قبول نماید یا زكات را از مالك بگیردوبه او ببخشد ولی كسی كه زكـات زیـادی بدهكار است و فقیر شده و نمی تواندزكات را بدهد, چنانچه بخواهد توبه كند, فقیر می تواند زكات را از او بگیرد وبه اوببخشد.

(مساله 1990) انسان می تواند از زكات , قرآن یا كتاب دینی یا كتاب دعا بخردووقف نماید, اگرچه بر اولاد خود وبر كسانی وقف كند كه خرج آنان بر او واجب است و نیز می تواند تولیت وقف را برای خود یا اولاد خود قرار دهد.

(مساله 1991) بنابر احتیاط لازم انسان نمی تواند از زكات ملك بخرد و بر اولادخود یا بر كسانی كه مخارج آنان بر او واجب است وقف نماید كه عایدی آن را به مصرف مخارج خود برسانند.

(مساله 1992) فقیر می تواند برای رفتن به حج وزیارت ومانند اینها زكات بگیردولی اگر به مقدار خرج سالش زكات گرفته باشد, برای زیارت و مانند آن نمی تواند ازسهم فقرا زكات بگیرد ولی از سهم سبیل اللّه مانعی ندارد.

(مـساله 1993) اگر مالك فقیری را وكیل كند كه زكات مال او را بدهد, چنانچه آن فقیر احتمال دهد كه قصد مالك این بوده كه خود آن فقیر از زكات برندارد نمی تواندچیزی از آن برای خودش بردارد, و اگر یقین داشته باشد كه قصد مالك این نبوده ,برای خودش هم می تواند بردارد.

(مساله 1994) اگر فقیر شتر وگاو وگوسفند وطلا ونقره را بابت زكات بگیردچنانچه شرطهایی كه برای واجب شدن زكات گفته شد در آنها جمع شود, بایدزكات آنها را بدهد.

(مساله 1995) اگر دو نفر در مالی كه زكات آن واجب شده با هم شریك باشندویكی از آنان زكات قـسـمـت خود را بدهد وبعد مال را تقسیم كنند, چنانچه بداندشریكش زكات سهم خود را نداده , تصرف او در سهم خودش هم اشكال دارد.

(مساله 1996) كسی كه خمس یا زكات بدهكار است وكفاره ونذر و مانند اینها هم بر او واجب است وقـرض هـم دارد, چنانچه نتواند همه آنها را بدهد, اگر مالی كه خمس یا زكات آن واجب شده , از بین نرفته باشد, باید خمس و زكات را بدهد.

واگر از بین رفته باشد احتیاط لازم آن است كه اگر نـذر دارد نـذر را مـقـدم بـدارد و اگرنذر ندارد می تواند خمس یا زكات را بدهد, یا كفاره وقرض ومانند اینها را ادا نمایدو احوط توزیع بر این موارد است .

(مساله 1997) كسی كه خمس یا زكات بدهكار است ونذر ومانند اینها هم بر اوواجب است وقرض هـم دارد, اگر بمیرد ومال او برای همه آنها كافی نباشد چنانچه مالی كه خمس وزكات آن واجب شـده , از بین نرفته باشد, باید خمس یا زكات رابدهند و بقیه مال او را به چیزهای دیگری كه بر او واجب است قسمت كنند و اگرمالی كه خمس وزكات آن واجب شده , از بین رفته باشد مال او به خـمـس و زكـات وقرض ونذر ومانند اینها قسمت نمایند مثلا اگر چهل تومان خمس بر او واجب اسـت وبـیـسـت تومان به كسی بدهكار است و همه مال او سی تومان است , باید بیست تومان بابت خمس وده تومان به دین او بدهند.

(مـساله 1998) كسی كه مشغول تحصیل علم است و اگر تحصیل نكند می تواندبرای معاش خود كـسب كند, چنانچه تحصیل آن علم , واجب یا مستحب باشد,می شود به او زكات داد.

ولی احتیاط بـرای اهـل عـلم نگرفتن زكات است مگر درصورتی كه از تحصیل مخارج عاجز باشند ولكن جایز است اشتغال به تحصیل علم هر چند باعث عجز از تحصیل نفقه بشود.

زكات فطره (مـسـالـه 1999) كـسی كه موقع مغرب شب عید فطر بالغ وعاقل وهشیار است وفقیروبنده كس دیـگـری نیست , باید برای خودش وكسانی كه نان خور او هستند, هرنفری یك صاع كه تقریبا سه كیلو است گندم یا جو یا خرما یا كشمش یا برنج یا ذرت ومانند اینها را به مستحق بدهد و اگر پول یـكـی از ایـنها را هم بدهد كافی است , وبنابر احتیاط, بر كسی كه موقع مغرب ماه شوال باشد نیز واجب است .

(مـسـاله 2000) كسی كه مخارج سال خود وعیالاتش را ندارد و كسبی هم ندارد كه بتواند مخارج سال خود وعیالاتش را بگذراند فقیر است و دادن زكات فطره بر اوواجب نیست .

(مساله 2001) انسان باید فطره كسانی را كه موقع مغرب شب عید فطر, نان خور اوحساب می شوند بدهد, كوچك باشند یا بزرگ , مسلمان باشند یا كافر, دادن خرج آنان بر او واجب باشد یا نه , در شهر خود او باشند یا در شهر دیگر.

(مساله 2002) اگر كسی را كه نان خور او است و در شهر دیگر است وكیل كند كه از مال او فطره خـود را بـدهـد, چنانچه اطمینان داشته باشد كه فطره را می دهد, لازم نیست خودش فطره او را بدهد.

(مـسـاله 2003) فطره مهمانی كه پیش از مغرب شب عید فطر با رضایت صاحبخانه وارد شده در صورتی كه بگویند, امشب نان او را داده , بر او واجب است هر چندنان خور او حساب نشود.

(مـسـالـه 2004) فطره مهمانی كه پیش از مغرب شب عید فطر بدون رضایت صاحبخانه وارد می شـود ومـدتـی نـزد او می ماند, بنابر احتیاط, واجب است وهمچنین است فطره كسی كه انسان را مجبور كرده اند كه خرجی او را بدهد.

(مـسـاله 2005) فطره مهمانی كه بعد از مغرب شب عید فطر وارد می شود, برصاحب خانه واجب نیست , اگر چه پیش از مغرب او را دعوت كرده باشد و در خانه او هم افطار كند.

(مساله 2006) اگر كسی موقع مغرب شب عید فطر دیوانه باشد, زكات فطره بر اوواجب نیست .

(مـسـالـه 2007) اگر پیش از مغرب یا مقارن آن بچه بالغ شود, یا دیوانه عاقل گردد,یا فقیر غنی شود, در صورتی كه شرایط واجب شدن فطره را دارا باشد, باید زكات فطره را بدهد.

(مساله 2008) كسی كه موقع مغرب شب عید فطر, زكات فطره بر او واجب نیست , اگر تا پیش از ظهر روز عید شرطهای واجب شدن فطره در او پیدا شود,مستحب است زكات فطره را بدهد.

(مـسـاله 2009) كافری كه بعد از مغرب شب عید فطر مسلمان شده فطره بر اوواجب نیست , ولی مسلمانی كه شیعه نبوده , اگر بعد از دیدن ماه شیعه شود, بایدزكات فطره را بدهد.

(مـسـالـه 2010) كـسی كه فقط به اندازه یك صاع كه تقریبا سه كیلو است گندم ومانندآن دارد, مستحب است زكات فطره را بدهد و چنانچه عیالاتی داشته باشدوبخواهد فطره آنان را هم بدهد مـی تـوانـد بـه قصد فطره , آن یك صاع را به یكی ازعیالاتش بدهد و او هم بهمین قصد به دیگری بدهد و همچنین تا به نفر آخر برسدوبهتر است نفر آخر چیزی را كه می گیرد به كسی بدهد كه از خـودشـان نـبـاشد, و اگریكی از آنها صغیر باشد, ولی او بجای او می گیرد واحتیاط آن است كه چیزی را كه برای صغیر گرفته به كسی ندهد.

(مساله 2011) اگر بعد از مغرب شب عید فطر بچه دار شود, یا كسی نان خور اوحساب شود, واجب نیست فطره او را بدهد , اگرچه مستحب است فطره كسانی راكه بعد از مغرب تا پیش از ظهر روز عید نان خور او حساب می شوند بدهد.

(مساله 2012) اگر انسان نان خور كسی باشد وپیش از مغرب یا مقارن آن نان خوركس دیگر شود, فطره او بر كسی كه نان خور او شده واجب است .

مثلا اگر دخترپیش از مغرب به خانه شوهر رود, شوهرش باید فطره او را بدهد.

(مساله 2013) كسی كه دیگری باید فطره او را بدهد, واجب نیست فطره خود رابدهد.

(مـسـالـه 2014) اگـر فـطـره انسان بر كسی واجب باشد و او فطره را ندهد, برخودانسان واجب نمی شود مگر آن كه شخص غنی نان خور فقیر باشد كه در اینصورت احتیاط لازم آن است كه غنی فطره خود را بدهد.

(مـسـالـه 2015) اگر كسی كه فطره او بر دیگری واجب است خودش فطره را بدهد,از كسی كه فطره بر او واجب شده ساقط نمی شود.

(مساله 2016) زنی كه شوهرش مخارج او را نمی دهد, چنانچه نان خور كس دیگرباشد, فطره اش بر آنكس واجب است .

و اگر نان خور كس دیگر نیست , در صورتی كه فقیر نباشد, باید فطره خود را بدهد.

(مـسـالـه 2017) كسی كه سید نیست , نمی تواند به سید فطره بدهد حتی اگر سیدی نان خور او باشد, نمی تواند فطره او را به سید دیگر بدهد.

(مساله 2018) فطره طفلی كه از مادر یادایه شیر می خورد, بر كسی است كه مخارج مادر یا دایه را مـی دهـد.

ولی اگر مادر یا دایه مخارج خود را از مال طفل برمی دارد, فطره طفل بر كسی واجب نیست .

(مـساله 2019) انسان اگرچه مخارج عیالاتش را از مال حرام بدهد, باید فطره آنان را از مال حلال بدهد.

(مـساله 2020) اگر انسان كسی را اجیر نماید وشرط كند كه مخارج او را بدهد بایدفطره او را هم بـدهـد, ولی چنانچه شرط كند كه مقداری از مخارج او را بدهد ومثلاپولی برای مخارجش بدهد, واجب نیست فطره او را بدهد.

(مـسـاله 2021) اگر كسی بعد از مغرب شب عید فطر بمیرد, باید فطره او وعیالاتش را از مال او بدهند ولی اگر پیش از مغرب بمیرد, واجب نیست فطره او وعیالاتش را از مال او بدهند.

مصرف زكات فطره (مـساله 2022) احتیاط واجب آن است كه زكات فطره را به فقرای شیعه اثناعشری بدهد اگرچه در شـهـر دیگر باشند و چون نقل این زكات به شهر دیگر خلاف احتیاط است اگر در شهر خودش فقیر شیعه نباشد مال خود را به شهر دیگر ببرد ودر آنجا به قصد زكات به شیعه بدهد.

(مـسـالـه 2023) اگـر طـفل شیعه ای فقیر باشد, انسان می تواند فطره را با اذن ولی شرعی او به مصرف او برساند, یا بواسطه دادن به ولی طفل , ملك طفل نماید.

(مساله 2024) فقیری كه فطره به او می دهند, لازم نیست عادل باشد ولی احتیاطواجب آن است كه به شراب خوار و كسی كه آشكارا معصیت می كند فطره ندهند.

(مساله 2025) به كسی كه فطره رادر معصیت مصرف می كندنباید فطره بدهند.

(مـسـالـه 2026) احـتیاط واجب آن است كه به یك فقیر كمتر از یك صاع كه تقریباسه كیلو است فطره ندهند.

ولی اگر بیشتر بدهند اشكال ندارد.

(مـسـالـه 2027) اگـر از جنسی كه قیمتش دو برابر قیمت معمولی آن است مثلا ازگندمی كه قـیمت آن دو برابر قیمت گندم معمولی است , نصف صاع كه معنای آن درمساله پیش گفته شد بدهد كافی نیست و اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهداشكال دارد.

(مـساله 2028) انسان نمی تواند نصف صاع را از یك جنس مثلا گندم و نصف دیگرآن را از جنس دیگر مثلا جو بدهد, و اگر آن را به قصد قیمت فطره هم بدهد اشكال دارد.

(مـسـالـه 2029) مستحب است در دادن زكات فطره , خویشان فقیر خود را بردیگران مقدم بدارد وبـعـد هـمـسـایگان فقیر را, بعد اهل علم فقیر را ولی اگر دیگران ازجهتی برتری داشته باشند, مستحب است آنها را مقدم بدارد.

(مساله 2030) اگرانسان بخیال این كه كسی فقیر است به او فطره بدهد و بعدبفهمد فقیر نبوده , چـنـانچه مالی را كه به او داده از بین نرفته باشد, باید پس بگیرد وبه مستحق بدهد.

و اگر نتواند پـس بـگـیـرد, باید از مال خودش فطره را بدهد, و اگر ازبین رفته باشد, در صورتی كه گیرنده فـطـره مـی دانـسـته آنچه را گرفته فطره است , بایدعوض آن را بدهد, و اگر نمی دانسته , دادن عوض بر او واجب نیست وانسان بایددوباره فطره را بدهد.

(مـساله 2031) اگر كسی بگوید فقیرم , نمی شود به او فطره داد, مگر آن كه از گفته او اطمینان پیدا شود, یا انسان بداند كه قبلا فقیر بوده است .

مسائل متفرقه زكات فطره (مـسـاله 2032) انسان باید زكات فطره را به قصد قربت - یعنی : برای انجام فرمان خداوند عالم - بدهد وموقعی كه آن را می دهد, نیت دادن فطره نماید.

(مـسـالـه 2033) اگـر پیش از ماه رمضان فطره را بدهد صحیح نیست لكن جواز دادن آن در ماه رمـضـان بـعـید نیست , و اگر پیش از رمضان یا در ماه رمضان به فقیر قرض بدهد وبعد از آن كه فطره بر او واجب شد, طلب خود را بابت فطره حساب كندمانعی ندارد.

(مـساله 2034) گندم یا چیز دیگری را كه برای فطره می دهد, باید به جنس دیگر یاخاك مخلوط نـبـاشـد, وچنانچه مخلوط باشد, اگر خالص آن به یك صاع كه تقریبا سه كیلو است برسد, یا آنچه مخلوط شده بقدری كم باشد كه قابل اعتنا نباشد اشكال ندارد.

(مساله 2035) اگر فطره را از چیز معیوب بدهد كافی نیست .

(مـسـالـه 2036) كسی كه فطره چند نفر را می دهد, لازم نیست همه را از یك جنس بدهد و اگر مثلا فطره بعضی را گندم و فطره بعض دیگر را جو بدهد كافیست .

(مـسـالـه 2037) كسی كه نماز عید می خواند, بنابر احتیاط واجب , باید فطره راپیش از نماز عید بدهد و یا جدا نماید, ولی اگر نماز عید نمی خواند, می تواند دادن فطره را تا ظهر تاخیر بیندازد.

(مـساله 2038) اگر به نیت فطره مقداری از مال خود را كنار بگذارد وتا ظهر روز عیدبه مستحق ندهد, احتیاط واجب آن است كه هر وقت آن را می دهد نیت فطره نماید.

(مساله 2039) اگر موقعی كه دادن زكات فطره واجب است , فطره را ندهد وكنارهم نگذارد, بعدا باید بدون این كه نیت ادا وقضا كند فطره را بدهد.

(مساله 2040) اگر فطره را كنار بگذارد, نمی تواند آن را برای خودش بردارد ومال دیگری را برای فطره بگذارد.

(مساله 2041) اگر انسان مالی داشته باشد كه قیمتش از فطره بیشتر است , چنانچه فطره را ندهد ونیت كند كه مقداری از آن مال برای فطره باشد اشكال دارد .

(مـسـاله 2042) اگر مالی را كه برای فطره كنار گذاشته از بین برود, چنانچه دسترسی به فقیر داشته ودادن فطره را تاخیر انداخته , باید عوض آن را بدهد, و اگر دسترسی به فقیر نداشته ضامن نیست .

(مـساله 2043) اگر در محل خودش مستحق پیدا شود, احتیاط واجب آن است كه فطره را بجای دیگر نبرد واگر بجای دیگر ببرد وتلف شود, باید عوض آن رابدهد.